به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایبنا؛ کتاب «سینمای ملی و جهانی شدن» رساله دکتری شهاب اسفندیاری از دانشگاه ناتینگهام انگلستان است که سال ۲۰۱۲ در آمریکا و انگلستان توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو و اینتلکت منتشر شده بود. نسخه فارسی آن ترجمهای است که توسط مسعود اوحدی تدوین شده و توسط انتشارات سروش با بهای ۲۰۰۰۰ تومان منتشر شده است.
این کتاب ۳۶۰ صفحه است و در ۱۰ فصلِ «درک مفهوم جهانی شدن»، «مفهوم سینمای ملی، نظریهها و نقدها»، «پژوهش تطبیقی الزامات و موانع»، «سینمای ملی آرژانتین و جهانیشدن»، «سینمای ملی کره جنوبی و جهانیشدن»، «سینمای ملی ایران و جهانی شدن»، «ظهور سینمای ایران در صحنه بین المللی»، «جهانیشدن و سینمای تَرا ملی محسن مخملباف»، «جهانیشدن و سینمای ملی داریوش مهرجویی» و «جهانیشدن و سینمای دفاع مقدس – ابراهیم حاتمی کیا» تدوین شده است.
در نشست رونمایی از این کتاب، دکتر عماد افروغ که خود مولف چندین کتاب با موضوع جهانی شدن است گفت: در جلسهای که سالها پیش با حضور علیرضا رئیسیان و ایرج میرکریمی داشتم وقتی صحبت از تعریف سینمای ملی و نظریهای در تشریح ان شد، رئیسیان اشاره کرد که پاسخ به این پرسشها نیاز به چندین تحقیق و رساله آکادمیک دارد. تا امروز این اولین پژوهش در ساختار آکادمیک است که به مسئله سینمای ملی ایران میپردازد.
جهانیشدن یعنی توجه و احترام متقابل فرهنگها
وی با بیان این نکته که حداقل حُسن این کتاب، توجه به وجه فرهنگیِ مقوله جهانی شدن است توضیح داد: اسفندیاری در این پژوهش به سوی تدوین یک نظریه ترکیبی از تئوریهای جهانیشدن پیش رفته است و در نهایت عصاره آنچیزی را که در تعریف جهانیشدنِ فرهنگی ارائه میدهد «توجه و احترام متقابل فرهنگها» میدانم.
افروغ با بیان این که کتاب به تفکیک سه نظریه «میدانی»، «جریانی» و «گشتارهای جهانی» حول مفهوم جهانیشدن را شرح میدهد که هر یک به تنهایی کاستیها ونواقصی دارند، تصریح کرد: جان کلام اسفندیاری از ترکیب این سه نظریه را در این چند راهکار خلاصه میکنم:
- تغییرات درون ذهنی در سینمای ملی ایران را مطالعه کنیم و ببینیم که متن فیلمها قبل و بعد از جهانی شدن چه تغییراتی کرده است.
- واکنش های نسبت به جهانی شدن را از سوی سینماگران کشورمان مطالعه کنیم .
- بازنمایی هویت در لایههای مختلفِ هویت نژادی، طبقاتی، فرهنگی، زبانی و... را در تولیدات سینمای ملی ایران بررسی کنیم.
- مطالعه تاثیرات این ترا ملّیگرایی (فرا ملی) بر ابعاد کاری فیلمسازان و بررسی استقبالی که از این آثار میشود.
- نشانههای افول یا رفع نگرانیها در خصوص آمریکایی شدن با غربزدگی را مطالعه کنیم .
- بررسی کیفیت و کمیّت مداخله دولت ها در صنعت سینما و امور سینماگران .
- بررسی تفاوتهای دوره کنونی جهانی شدن با دیگر دورهها در تاریخ سینما .
- بررسی تحولات اخیر دنیا و تاثیر آنها بر موقعیت و مفهوم سینمای ملی .
- بررسی نسبت مصرف تولیدات داخلی و خارجی در چند سال اخیر .
مهمترین نکات کتاب از نگاه عماد افروغ
این سخنران با تاکید بر این نکته که شهاب اسفندیاری (نویسنده کتاب پیشِ رو) امر ملی را امری با ماهیت «برساختگی» میداند، یعنی آنکه هویت ملی را می توان ساخت و در نتیجه ماهیتی متغییر و غیر ثابت دارد، تصریح کرد: من ماجرا را این گونه نمی بینم، چرا که «هویت ملی» اگر هیچ ارجاعی به امر ثابت نداشته باشد و سراسر دگرگونشونده تصور شود اساسا از مفهوم کلمه «هویت» دور شده است.
دکتر افروغ بخش پایانی سخنانش در رابطه با این کتاب را به ذکر عناوینی از مهمترین دستآوردها و پیشنهادهایی که کتاب در تعریف و شرح سینمای ملی ارائه میکند، اختصاص داد و آن نکات را چنین برشمرد:
- سینمای ملی فرصتی است برای بازنماییِ به حاشیه رانده شدهها .
- سینمای ملی میتواند جایگاهی رهایی بخش و روشنفکرانه داشته باشد.
- سینمای ملی نقشی موثر در شناخت فرهنگها و هویتها و سینمای دیگران خواهد داشت.
- سینمای ملی عاملی برای عاملیت استعمارشدگان است.
- به رغم همه قابلیتها و وجوه مثبت سینمای ملی، نباید در تعریف و تشریح آن دچار آرمانگرایی و خیالات فانتزی شد.
همچنین این سخنران مهمترین نکات قوّت و ستودنی کتاب «سینمای ملی و جهانی شدن» را بررسی صحیح بازتاب وجه فرهنگ در مقوله جهانیشدن و ارزیابی دقیق، عالمانه و منصفانه چند فیلم ساز مهم ایرنی (ابراهیم حاتمی کیا، محسن مخملباف و داریوش مهرجویی) دانست.
وی متذکر شد که در این میان وزنی که مطالب مربوط به سینمای حاتمی کیا دارد نسبت به دو فیلم از دیگران بیشتر است.
در ادامه نشست، نویسنده کتاب، دکتر شهاب اسفندیاری در بیان نکاتی درباره کتاب و محتویات آن عنوان کرد: تصویری که از ایرانیان و هنرمندان ملی ایران نه فقط در رسانه غربی بلکه در آکادمیهای آنها هم رایج است، تصویری بسیار خشن و طالبانی است. لذا وقتی استادان من در این کتاب با متن دکتر افروغ که آن زمان رئیس کمیسون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بود مواجهه میشدند برایشان جالب توجه و حتی عجیب بود. زیرا هیچ یک از آن تفکرات و رویکردهای جزمی را در آن نوشته نمی دیدند.
چهار مصاحبه درباره سینمای ملی در دست انتشار
وی همچنین اشاره کرد که نسخه انگلیسی کتاب در بردارنده متن مصاحبه نویسنده با دکتر افروغ و عباس کیارستمی، مجیدمجیدی و محمدرضا جعفری جلوه بوده که در ترجمه فارسی آن حذف شدهاند تا در کتابی جداگانه گردآوری شوند.
اسفندیاری با اظهار امید به اینکه در نگارش کتاب توانسته باشد رویکردی مسئله محور و کاربری را برای دردهای سینمای ایران پیش گیرد عنوان کرد: دغدغه اصلی من آن بوده که سینمای ما چگونه میتواند جهانی شود؟ و اساسا جهانی شدند در عرصه سینما چه می تواند باشد؟ آیا همان مدرنیزاسیون است یا چیزی متفاوت؟
وی افزود: در بحث سینمای ملی نظرات بسیار متنوع، متضاد و حتی متعارضی از سوی سینماگران و صاحبنظران مطرح شده است که در این کتاب سعی کردهام یک جمع بندی از آنها ارائه کنم.
این نویسنده توضیح داد: در بحث از رد و حذفِ حمایتها و دخالتهای دولت در سینما، باید یادآور شد که اگر بخواهیم سینمای ملی را به کلی کنار بگذاریم، تمامی سرمایهگذاری های دولت را ازدست خواهیم داد و این به ضرر سینما خواهد بود.
بررسی تصویر بین المللی محسن مخملباف و ابراهیم حاتمی کیا
وی در توضیح نکته مذکور به دو فصل از کتب که به سینمای آرژانتین و سینمای کره جنوبی میپردازد اشاره کرد و گفت: سینمای آرژاتین با خصوصی شدن و حذف کامل سرمایهگذاریها و متقابلا دخالتهای دولتی در نهایت ورشکسته شد. اما از سوی دیگر در کره جنوبی میبینیم که حمایتهای دولتی توانسته چه تاثیر چشم گیری را بر تولیدات فیلم سریال این کشور داشته باشد.
اسفندیاری ادامه داد: با همه اینها اصلا موافق نیستم که نگاهی آرمانی و غیر واقعی پیش گرفت، بلکه معتقدم سینمای ملی از آن رو که مردم طبیعتا سلایق متفاوتی دارند، دارای تولیداتی است که هرگز آرمانی و کمالطلبانه و غیرواقعی نیستند.
وی در ادامه مباحث کتاب را در دوبخش دانست که یکی برای مخاطبان بینالمللی تدوین شده و دیگری به سوالات و مسائل معطوف به فضای داخل سینمای ایران میپردازد. این نویسنده ضرورت تالیف بخش اول را چنین شرح داد: اغلب منابع موجود درباره سینمای ایران که غربی ها نوشتهاند، صرفا با تمرکز بر آثار دو یا سه فیلمساز ایرانی بوده و در نتیجه هرگز تصویر کامل و منصفانهای از سینمای ایران ارائه نمی دهند.
وی افزود: میخواستم نشان دهم که مثلا تصویر ابراهیم حاتمیکیا، آنچنان که غربیها در کتابها و مقالات خود آوردهاند، تصویر یک فیلمساز حکومتی و در خدمت نظام نبوده و از طرف دیگر محسن مخملباف را هم نمیتوان بر اساس اخبار و تحلیلهای غربیها یک هنرمندِ آزاداندیش و روشنفکرِ مردمی دانست.
نظر شما